عنوان: رهبری در بحران: ۵ اصل کلیدی برای بازسازی تیم در زمانهای سخت
مقدمه:
بحران، دشمن سازمان نیست؛ بلکه فرصتی است برای آشکار شدن کیفیت رهبری. در زمانهایی که شرایط از کنترل خارج میشود، تنها چیزی که میتواند تیم را از سقوط نجات دهد، یک رهبر توانمند است. از جنگهای تاریخی گرفته تا بحرانهای مالی یا حتی نارضایتی در رختکن یک باشگاه ورزشی، همه اینها صحنههایی هستند که در آن، رهبری واقعی محک میخورد. این مقاله به پنج اصل کلیدی میپردازد که رهبران موفق در میانه بحران برای بازسازی تیم به کار میگیرند.
اصل اول: شناخت عمیق بحران و زمینههای آن:
درک درست از بحران، نخستین قدم برای کنترل آن است. بحران فقط یک اتفاق ناگهانی نیست؛ معمولاً نتیجه ترکیبی از عوامل درونی و بیرونی است. رهبر باید:
منشأ بحران را تحلیل کند (فردی، ساختاری، محیطی)
تفاوت بین نشانهها و ریشههای بحران را درک کند
از مدلهای تحلیلی مثل PEST یا VUCA برای تحلیل استفاده کند
مطالعه موردی: در دوران پاندمی کرونا، برخی باشگاههای اروپایی به جای تمرکز صرف بر کاهش هزینه، به بازآرایی ساختار دیجیتال خود پرداختند تا از بحران عبور کنند.
اصل دوم: تثبیت روانی تیم با شفافیت و ثبات ارتباطی:
وقتی بحران فرا میرسد، اعضای تیم دچار ترس و ابهام میشوند. رهبر باید در این زمان مانند لنگر کشتی عمل کند. ارتباط شفاف، منظم و انسانی، راه کاهش اضطراب و بازگرداندن تمرکز است. ابزارهایی مثل:
جلسات روزانه کوتاه (stand-up meetings)
انتشار گزارشهای هفتگی یا پیامهای ویدیویی
گوش دادن فعال و بدون قضاوت
اصل سوم: تصمیمگیری سریع و سازگارانه:
رهبران موفق در بحران، هم چابکاند و هم دقیق. آنها از مدلهای تصمیمگیری سریع مثل OODA (مشاهده، جهتگیری، تصمیم، اقدام) یا Cynefin استفاده میکنند تا متناسب با نوع بحران، اقدام کنند.
در بحران، تأخیر در تصمیمگیری به اندازه تصمیم اشتباه خطرناک است. بهتر است یک تصمیم ۷۰ درصدی بهموقع اتخاذ شود تا تصمیمی صد درصدی، دیرهنگام.
اصل چهارم: احیای انگیزه و معنا دادن به مسیر تیم:
در بحران، هدفها محو میشوند. رهبر باید چراییِ فعالیت تیم را بازتعریف کند. انگیزه افراد، لزوماً مالی نیست. بسیاری با حس مؤثر بودن، قدردانی و مشارکت در تصمیمات انگیزه میگیرند. اقدامات مفید:
طراحی پیروزیهای کوچک (quick wins)
تعریف مأموریتهای جدید کوتاهمدت
مشارکت دادن اعضا در بازسازی برنامهها
اصل پنجم: تبدیل بحران به سکوی جهش
رهبر واقعی از بحران عبور نمیکند؛ بلکه آن را به فرصتی برای بازآفرینی تبدیل میکند. این یعنی مستندسازی، یادگیری، نهادینهسازی و نوآوری.
مثال داخلی: باشگاه استقلال تهران در فصل ۱۴۰۳ پس از بحرانهای مدیریتی و نتایج ضعیف، با تغییر کادر فنی و شفافسازی رسانهای، توانست آرامش نسبی و تمرکز را به تیم بازگرداند.
رهبران بزرگ:
از اشتباهات درس میگیرند و آن را با تیم به اشتراک میگذارند
فرهنگ سازمانی را بازنگری میکنند
در پایان بحران، سازمانی چابکتر و انسانیتر باقی میماند
نتیجهگیری:
بحران اجتنابناپذیر است؛ اما سقوط، انتخابی است. رهبران کارآمد، بحران را نه پایان، بلکه آغاز دوباره میدانند. آنها با درک واقعبینانه، ارتباط انسانی، تصمیمهای سریع، احیای انگیزه و نهادینهسازی یادگیری، تیم خود را از دل تاریکی عبور میدهند.
منابع:
Goleman, D. (1998). What makes a leader? Harvard Business Review
Boyd, J. R. (1987). A Discourse on Winning and Losing
Maslow, A. H. (1943). A theory of human motivation
Bennett, N., & Lemoine, G. J. (2014). What VUCA really means for you. Harvard Business Review
Bass, B. M., & Riggio, R. E. (2006). Transformational Leadership